آنـــــــا یـــــــوردوم تــــبریــــــز(عبداله رضوی) مجالی برای...
| ||
|
دردP A I N
درد حسی ناخوشایند و تجربهای احساسی همراه با آسیب بافتی واقعی یا آسیبی به نوعی دیگر از بافت میباشد. درد احساسی تجربه رایج مانند نیشگون گرفتن انگشت، سوزش انگشت، قرار دادن نمک در زخم و ضربهزدن استخوان آرنج و دیگر حالتهای ممکن میباشد.
درد ما را به انگیزه از شرایط بالقوه مخرب برمیدارد، از بخش آسیبدیدهشده بدن تا هنگام بهبود مراقبت میکند و از شرایط یادشده در آینده پیشگیری میکند. درد تحریکی از ناسیسپتور در سیستم عصبی پیرامونی و یا آسیب یا خرابی سیستم عصبی مرکزی یا پیرامونی میباشد. بیشتر دردها بیدرنگ پس از آن که محرک دردناک حذف میشود برطرف و بدن التیام مییابد، اما گاهیاوقات درد همچنان ادامه با وجود حذف محرکها و بهبود ظاهری بدن ادامه مییابد؛ و گاهی درد ناشی به دلیل فقدان شرایط قابل تشخیص، آسیب و یا آسیبشناسی افزایش مییابد. درد شایعترین دلیل مشورت پزشکی در ایالات متحده است. در بسیاری از شرایط پزشکی درد علامت مهمی است و به میزان قابل توجهی با کیفیت زندگی یک فرد و عملکرد کلی او در ارتباط است. حمایت اجتماعی، پیشنهاد هیپنوتیزم تداخل، هیجان در ورزش یا جنگ، حواسپرتی همه نقش قابل توجهی در زیر و بم کردن شدت درد یا ناخوشنودی آن دارند. انواع درددرد حاددرد حاد معمولا با بیماری وزخم همراه است. درد حاد میتواند یک لحظه ادامه داشته باشد مثل نیش حشره ویا هفتهها به طول بیانجامد مثل سوختگی. هنگامی که شخصی به درد حاد مبتلا میشود، دقیقا میداند که چه محلی آسیب دیدهاست. لغت حاد از کلمه یونانی اقتباس شده که به معنای سوزن که این موضوع به درد شدید اشاره میکند. درد مزمندرد مزمن معمولا بیان کننده دردی است که بیش از ۶ ماه از زمان آن گذشته وپایان آن قابل پیش بینی نبوده وبه جز اینکه به طور خیلی آهسته التیام یابد مانند سوختگیها، یا مرگ. دیگر خصوصیات درد مزمن آنست که هویت علت آن مشخص باشد، اغلب درد مزمن، فرد را بی خاصیت وبدون کارایی کرده وبرای فرد زندگی با چنین شرایطی مشکل است. بیماران تجارب مدامی نسبت به درد دارند یا به طور مداوم درد مزمن آنها عود کرده که اغلب بیماریشان به طور فزونی وقتشان را اشغال میکند. درد سطحی و عمیقچنانچه درد از نواحی سطح پوست باشد، درد سطحی نامیده میشود، مانند درد سوزن ودرد نیشگون. درد سطحی پس از تماس سوزن با دست، درد به وضوح احساس میشود وبا متوقف کردن تحریک، بلافاصله از بین میرود، این درد، به درد اول معروف است، ودر شدت تحریک بیشتر، معمولا پس از نیم تا یک ثانیه، دردی مبهم وسوزشی احساس شده، که با متوقف کردن تحریک به آهستگی محو میشود وبه درد دوم معروف است. چنانچه درد ازنواحی ماهیچهها، استخوانها، بافت پیوندی ومفاصل باشد درد عمیق نامیده میشود. تشنج ماهیچهای وسردرد ازاین نوع درد هستند. معمولا درد عمیق با طبیعت مبهم و سوزش همراه است.
تئوریهای دردتئوری اختصاصیتئوری اختصاصی توسط دکارت در قرن هفدهم توصیف شدهاست. این تئوری براین اساس استوار است که راههای اختصاصی برای انتقال درد موجود است. تصور براین مساله بود که انتهای آزاد اعصاب موجود درمحیطی که گیرندههای درد را فعال میکند، وجود دارد. اعتقاد براین است که این اعصاب توانایی دریافت محرکهای دردآور وانتقال آن ضربان از طریق فیبرهای اعصاب مخصوص تاحد زیادی را دارند. سپس این احساس در سرتاسر طناب نخاعی به تالاموس انتقال یافته وسرانجام به نواحی بالاتر غشاء میرسند. درد درنقاط بالاتر تفسیر میشود وپاسخ اتفاق میافتد. این تئوری جوابگوی خصوصیات چند بعدی درد را نمیدهد، دیدگاه آن نسبت به این مانند دیگر حسهای میباشد. درحال حاضرتئوری مذکور رد شدهاست ودراینجا فقط به عنوان مقاصد تاریخی بیان شدهاست. تئوری الگواین تئوری بیان میکند که سامانهٔ جداگانهای برای درد وجود ندارد وکلیه پایانههای عصبی مشابه بوده ودرد ناشی از تحریک شدید گیرندههای اختصاصی است. نظریه تعمیم حسیاعتقاد نظریه تعمیم حسی براین است که ادراک نقش بااهمیتی در درد به عهده دارد. این نظریه از روانشناسی احساس وادراک اقتباس شدهاست. چاپمن ۱۹۷۸ خاطرنشان کرد درد یک فرایند ادراکی، یک پدیده روانشناختی، وصرفا یک رابطه ناقص درونداد حسی است وتوجه یکی از فرایندهایی است که برادراک تاثیر میگذارد. این توجه مشتمل برصافی کردن سیگنالهای حسی، تمرکز برسطوح کوچکی از برونداد حسی است. افزون براین، تحریک فیبرهای دلتا سیگنال هشدار دهندهای فراهم میکنند که بافت آسیب دیدهاست. بنابراین این سیگنال درباره گستره آسیب وناحیه آن اطلاع فوری ارائه میدهد. فیبرهای دلتا-cاطلاعاتی درباره کندی، پخش وتاثیر درد را فراهم میکنند. اومعتقد است که این نوع درد هم اطلاع دهندهاست وسیگنال یادآوری میکند که بافت میبایستی از آسیب بیشتر محافظت شود. هردونوع فیبرها در طی آسیب فعال میشوند ولی دو نوع متفاوت از اطلاعات را ارائه میدهند(فیبرهای دلتا-A به شخص هشدار میدهد وفیبرهای دلتا-C به او یاداوری میکند که آسیب رخ دادهاست). در نهایت، آسیب به علت فرایند گوش بزنگی ادراکی به درد مزمن میانجامد. برخی از عوامل فردی از قبیل توجه، انتظار، گوش بزنگی، اهمیت سیگنال برای فرد وتغییراتی در نیرومندی حساسیت سیگنال حسی، واثرحسی در ادراک درد دخالت دارند. اما این نظریه، به جنبههای ادراکی درد توجه دارد وجنبههای فیزیولوژیکی آن را نادیده میگیرد. درمورد درد نظریههای متفاوت دیگر از افراد مختلف مطرح شدهاست. پلسنر میگوید درد یک حس عاطفی حیاتی است ودردیعنی اینکه بدون دفاع، تسلیم تن خود شدهایم. به عقیده اشتراس، عدم یکپارچگی، اختلال در ارتباط وخشونتی که درد برای تحمیل خود به تمامیت موجود زنده به کار میبرد، از مشخصات درد به حساب میآید. سویت تاکید دارد درکسانی که آستانه عاطفی به طورکلی پایین است آستانه درد نیز بسیارپایین است. مامو چنین مینویسد که درد یک خصیصه اعلام خطراست وموجب میشود که موجود زند در کوتاه ترین فرصت زمانی، عکس العمل دفاعی وحمایتی خود را ظاهرسازد. اگر این درد به اندازه کافی شدید وطولانی باشد سلسله عکس العملهای مزبور باعث بسیج جمیع ساختمانی عصبی شده وبه صورت اشتغال خاطر روانی غالب در خواهد آمد.
انواع اختلالات درد جسمانی شکلدر اختلال دردجسمانی شکل اختلال درد طولانی است که تبیین پزشکی برای آن وجود ندارد. بیماران مبتلا به درد جسمانی شکل یک گروه همشکل ویکپارچهای را تشکیل نمیدهند، بلکه مجموعه نامتجانس از گروههای فرعی درد از قبیل کمر درد، درد لگنی مزمن وغیره هستند. درد بیماران ممکن است مربط به پس از سانحه، عصب شناختی واستخوانی-عضلانی باشد. عدهای از بیماران ممکن است اختلالات روانپزشکی عمده داشته باشند، درحالی که عدهای فاقد این اختلالات هستند. علل درد جسمانی شکل مزمن میشود که روانشناختی است و در زنها دوبرابر بیشتر از مردها تشخیص داده میشود و اوج آن در ۴۰ و ۵۰ سالگی است.
سردرد
یافتههای زمینه یابی نشان میدهند که بیش از ۴۰٪ از افراد جامعه از سردردها شکایت میکنند. بونیکا۱۹۹۰ برآورد کرد که ۲۹ میلیون آمریکایی از سردرد شدید وسردردهای تنشی، سردردهای عضلانی اند وباانقباض طولانی ماهیچههای گردن، شانه، صورت، فرق سرهمراهند. شروع تدریجی دارند وبا احساس نواری سفت بردور جمجمه مشخص میشوند. برخلاف سردرد میگرنی هردو طرف سررا فرا میگیرند وباعلایم آغازین تهوع واستفراغ همراه نیستند. سردرد میگرنی یک نوع سردرد عروقی است و با تنگ شدن رگهای خونی کوچک در سر در مرحله قبل از سردرد و با انقباض رگها در مرحله سردرد مشخص میشود. در ۸۰٪ انسانها نوع سردردها حاصل از فشار روانی است. درد سرطاندرد در بیماران سرطانی یک مساله جدی است.۵۰٪ بیماران سرطانی از درد شکایت میکنند. بونیکا ۱۹۸۰ درد سرطان به عنوان دردی که وسیله نئوپاسم بدخیم یا به عنوان پیامد مداخله درمانی ایجاد شدهاست. مطالعات نشان دادهاست که درد در دوسوم همه افراد مبتلا به سرطان دیده شدهاست. بونیکا ۱۹۸۰ خاطرنشان کرد که در ۸۵٪ بیماران مبتلا به سرطان از تجربه درد سرطان استخوان وپشت گردن رنج میبرند وفقط ۵ درصد بیماران تجربه درد سرطان خون را دارند. دریک مطالعه مشاهده شدهاست که بیماران مبتلا به سرطان از درد رنج میبرند نسبت به بیماران مبتلا به سرطان بدون درد، افسردگی، اضطراب، خودبیمارانگاری ونظایر آن رابیشتر ازخود نشان میدهند. درد اندام خیالیدرست همانطور که آسیب میتواند بدون تولید درد رخ دهد، درد میتواند در غیاب هرگونه آسیب رخ دهد. درد اندام خیالی تجربه درد مزمن درغیاب قسمتی از بدن است. عصبهایی که حرکت میکنند تکانههایی را که به تجربه درد منجر میشود ایجاد میکند علی رغم جابجایی فیزیکی درد اندام خیالی برای افراد قطع عضویک تجربه معمولی نیست. لوسر۱۹۹۰ گزارش کرد که ۱۳تا۷۱٪ افرادی که دچار قطع عضو بودهاند درد اندام خیالی را تجربه کردهاند. ملزاک و وال ۱۹۸۲ خاطر نشان کردهاند همه افراد قطع عضواحساس اندام خیالی را تجربه میکنند، اما همه آنها احساس تجربه درد را ندارند. معمولا انسانهایی که بعد از عمل جراحی یک عضو خود را از دست دادند احساسهایی ناشی از قطع عضو را بیان کردند. این احساس در آغاز به صورت سوزش بود واین احساسها درنهایت به احساسهای واقعی شبیه از دست دادن اندام تبدیل شد. بین ۲۲تا۶۴٪ از زنانی که تحت عمل جراحی سینه قرار گرفته بودند احساسهایی از سینههای قطع شده را هم درک میکردند وتعدادی از اینها احساسهای دردناکی داشتند. لوسر۱۹۹۰ گزارش کرد که سن یک عامل در تجربه درد اندام خیالی است. نوزادان وکودکان خردسال نسبت به کودکان سست تر وبزرگسالان تجربه اندام خیالی را ندارند. پس از ۸ سالگی، انسانهایی که اندامها یا قسمتی از اندامهایشان قطع شدهاست همیشه احساسهایی از اندام خیالی را تجربه میکنند. درد اندامهای خیالی به صورت سوزش داشتن، سوختن، انقباض ماهیچه ودرد له شدن تجربه میشود. این دردها از خفیف وغیرمکرر تا شدید وپیوسته درنوسان است ممکن است بعداز قطع عضوشروع شود یا چند سال بعدهم دیده نشود. ملزاک و وال خاطرنشان کردهاند و۷۳٪از افراد قطع عضو بعداز بازگشت هشت روز از عمل جراحی ۶۵٪ شش ماه بعد و۶۰ ٪ دوسال بعد درد اندام خیالی را احساس کردند. فرض ملزاک ووال براین بود که اندام خیالی ناشی از تغییر در فعالیت دستگاه عصبی است که ناشی از قطع عضو است. از دست دادن فعالیت عصبی از الگوهای فعالیت در نخاع شوکی اثر میگذارد. فعالیتی که هم احساس وهم بازداری درد را شامل میشوند بنابراین، اندام قطع شده میتواند از بازداری پیامدهای درد در سطح نخاع شوکی ممانعت نماید. بنابراین، رهایی از درد اندام خیالی میتواند ناشی از کاهش یا افزایش سطخ فعالیت دستگاه اعصاب باشد.
شکلهای مختلف درد فیزیولوژیکیشکلهای مختلف درد عبارت اند از: درد- هیجان اجباری، درد – هیجان ضربهای، درد – تنش هیجانی و درد- هیجانی که به طور روانی فراهم میشوند. درد عاطفه اجباری یا تحمیلیاین درد، دردی است که از یک سوزن ناگهانی یا از ضربهٔ چکش برروی انگشت یا از نیش سوزن یا از ضربه خفیف الکتریکی حاصل میشود. این درد از تمام حوادث دردناک زندگی روزمره به شرطی که باعث ترس یا تخریب حقیقی نشوند، ناشی میشود. از این رو چنین دردی کوتاه مدت است وبه محض آنکه محرک دردناک قطع شود از بین میرود. این درد یک حالت آماده باش کوتاه مدت ایجاد میکند وبا یک بازتاب دفاعی همراه است. در معنای دفاعی جریان درد تردیدی وجود ندارد، حتی میتوان گفت درد یک نظام دفاعی مستقل است. این نظام دفاعی در لحظهای که خشم دفاعی یا خشونت ودرنتیجه با عمل محرکه خود، ممکن است برای ایجاد بازتاب فرار کافی باشد وبه کار میافتد واین نظام به طور بلند مدت نیز موثر واقع میشود. فرد درسایه چنین تجارب دردناکی قادر است که در آینده از هرچه ممکن است برای او زیانبار باشد دوری گزیند ودر برابر برخی محرکات مضرودردآور، پاسخ مناسب وسازش یافتهای ازخود نشان دهد. درد – هیجان ضربهایهیجان ضربهای را میتوان یک حادثهٔ هیجانی که دارای یک معنای حیاتی وکاملا غیر منتظرهاست، تعریف کرد. وقتی که یک تجربهٔ دردناک خیلی شدید میشود به طوری که فرد انتظار آن را ندارد، حالتی را در فرد فراهم میآورد که آن حالت را میتوان حالت هیجان – ضربهای نام نهاد. این نوع هیجان مدتی طول میکشد واز حیث مدت متغیر میباشد وبعد ضایعاتی که موجد آن شده بودند عمدتا در فرد باقی میمانند. در این درد، یا فرد بی هوش میشود که میتوان آن را انهدام نجات بخش نامید زیرا در حکم یک نظام دفاعی فوری است که به فرد فرصت میدهد تا هنگام اختلال مغزی، از حیات خود دفاع کند واز کار افتادن مکانیزمهای سازشی را با اوضاع واحوال جدید جبران کند. این شرایط غالبا وقتی که در درد غیر قابل تحمل است بروز میکند و یا برعکس، اختلال عصبی حاد به صورت تلاطم درهم وبرهم ظاهر میشود. به قول عوام فرد دست وپایش را گم میکند و درست مانند جانوری رفتار میکند که درچنین مواردی نالان از هرطرفی پا به فرار میگذارد وبا هرچه در مسیرش باشد تصادم میکند ویا به سرعت به دور خود میپیچد. بی هوشی را میتوان به عنوان یک نظام دفاعی فوری تلقی کرد که غالبا اقدام دفاعی را سبب میشود وموضوع در حافظه ثبت شده ومنبع ترش شدید از در آینده میشود به طوری که فرد برای بار دیگر از قرار گرفتن در چنین شرایط دردناکی دوری میگزیند. بدیهی است که شدت ودوام دردی که موجب چنین رفتار آشفتهای میشود در افراد مختلف، متفاوت است. درد – تنش هیجانیاین نوع درد طولانی است وبه اندازهای شدید است که فرصت آرامش به فرد نمیدهد مگر آنکه فرد داروی مسکن مصرف کند. دراین درد، ترس باعث تشدید آن نمیشود. شرایط خوب جسمانی – عصبی خودکار موجب میشوند که فرد بتواند در برابر هرنوع تجاوزی به کمک واکنشهای حفظ تعادل بهتر ازخود دفاع کند. محققان به این نکته اشاره میکنند که پارهای از اشخاص ضعیف البنیه وعصبی در برابر درد طاقت کمتری نشان میدهند. درد- عاطفهای که در روان تدارک مییابددردی که فقط از یک تغییر روانی ناشی میشود همان است که در اصطلاح به رنج روانی معروف است. در واقع رنج روانی یکی از مظاهر روانی است که به صورت عاطفه یا یک احساس عمیق تجلی میکند. درد جسمانی یک پدیده روانی – جسمانی است، درحالی که درد روانی یک واقعیت اساسا روانی است. درمورد درد روان باید گفت که این نیز همانند هرواقعیت عاطفی- هیجانی دیگراست منتهی نسبت دخالت عناصر جسمی وروانی دراین درد به طرف کفهٔ عناصر روانی میچربد. به علاوه این نسبت تابع درجهٔ شدت رنج روانی است. وقتی رنج روانی وخیم ویا هیجان پذیری زیاد است نه تنها تجلیات مختلف درد جسمانی نظیز آه وناله، اشک وحرکات بدن وارد میدان میشوند بلکه همچنین خلق وخوی، نظام عصبی خودکار ودرنتیجه همه جسم به نحوی کم وبیش مهم در آن دخالت میکنند. تفاوت مهم دیگر بین دردهای جسمانی – روانی وروانی این است که درد روانی به جای آنکه فرد از درد در یک قسمت مخصوص بدن خود بنالد از دردی پراکنده رنج میبرد. اگر حالت رنج روانی به اندازه کافی به اندازه کافی شدید وطولانی باشد یک حالت افسردگی خفیفی شخص پیدا میکند. به این ترتیب شخص پس از یک غم و غصهٔ شدید پدیدهای ازخود نشان میدهد که به درد روانی معروف است ومی توان آن را یک نوع درد- بیماری نامید. یعنی در واقع یک نوع بیماری سازگاری است که از رنجهای روانی ناشی میگردد وحتی میتوان گفت که یک نوع درد عاطفهاست که ریشههای روانی دارد وعلت آن را نباید در شرایط خارجی جست.
درمان و پیشگیریبه اعتقاد برخی از پژوهشگران بسیاری از علایم ونشانههای این مبتلایان ناشی از تغییرات فرایندهای شناختی مرتبط با شرایط اجتماعی وفرهنگی است لیکن شواهد نشان میدهد تاثیر منفی این اختلالات فقط به شخص مربوط نمیشود، چون برخی ازاین اختلالات دارای تاثیرکارکردی شدید هستند. به همین دلیل عقیده براین است برای درمان این اختلالات از درمانهای ترکیبی استفاده شود. یک دیدگاه معتقد است که درمان درد میبایستی براساس دستگاه اعصاب مرکزی، بازپروری فیزیکی، آموزش آرمیدگی، تحریک حسی وجراحی اعصاب استوار باشند. هرچندکه این رویکرد درمان فنونی متفاوت دارند ولی وجه مشترک همه آنها رهایی از درد ورنج است. افزون براین میتوانیم این تکنیکها را به طور انفرادی یا گروهی مورد استفاده قرار دهیم. بنابراین دیدگاه داروهای روانگردان از قبیل فنوتیازینهای وضد افسردگیهای سه حلقهای تاثیر ذخیره کننده افیونی در بیمارن مبتلا به درد سرطان دارند. تکنیکهای جراحی اعصاب آخرین راهکار است وبه ندرت استفاده میشود وزمانی مورد استفاده قرار میگیرد که درمانهای دیگر موثر نباشد. جراحی رو دستگاه اعصاب مرکزی صورت میگیرد. کمترین عمل جراحی تخریب اعصاب پیرامونی نزدیک به کانون درد است. همچنین میتوانیم با رویکردهای درمانی وروانشناختی مراجعان را آموزش دهیم تا احساس درد را در سطح مغزی توسط تعدادی از راهبردهای شناختی ازجمله حواسپرتی، آرمیدگی، تصویرسازی هدایت شده، پسخوراند زیستی وهیپنوتیزم بلوکه کرد. سرانجام پایان بخش این قسمت به پیشگیری از بروز درد اختصاص یافتهاست. پیشگیری زا ازسه جهت مورد بررسی قرار میدهیم:
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: عمومی، ، برچسبها: پزشکی, بهداشت, درد, pain, [ 17 / 12 / 1391
] [ ] [ عبداله رضوی ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |