آنـــــــا یـــــــوردوم تــــبریــــــز(عبداله رضوی) مجالی برای...
| ||
|
پرچمدار المپیک ایران بعد 17سال
لیدا فریمان نامی آشنا برای تیراندازی ایران و ورزش تبریز است، تیراندازی که برای اولین بار پایش به المپیک رسید و حتی پرچمدار کاروان ایران در سال ۱۹۹۶ بود. او زمانی که تیراندازی را برای ورزش حرفه ای خود انتخاب کرد تنها می دانست که با رشته ای روبروست که شانس بین المللی شدن را دارد اما هیچ گاه فکر نمی کرد اولین تیراندازی باشد که برچسب المپیکی شدن به او بخورد، هر چند او بیشتر از آن که با لبخندی بزرگ خاطرات گذشته اش را مرور کند بیشتر آزرده خاطر است و می گوید کاش در شرایط کنونی تیرانداز می شد.
ایسنا: لیدا فریمان اولین پرچمدار زن ایران در المپیک محسوب می شود، ورزشکاری که به عنوان اولین تیرانداز در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا حضور داشت و توانست مقام ۴۷ جهان را در آن سال به خود اختصاص دهد. نتیجه ای که شاید از نظر عددی ویژگی چندانی نداشته باشد اما برای بانوان تیرانداز اتفاقی بزرگ بود و مسیر حرفه ای این رشته را تغییر داد تا بهترین نتیجه در المپیک ۲۰۱۲ برای تیراندازی رقم بخورد. حالا ۱۷ سال از حضور فریمان در المپیک می گذرد و این بار که او از دوران قهرمانی اش سال هاست فاصله گرفته به سراغ او رفتیم تا کمی از گذشته برایمان بگوید. *خانم فریمان از فعالیت های ورزشی خود بگویید شما تا چندی پیش با هیات تیراندازی تبریز همکاری داشتید. من تقریبا یکسال است که همکاریام را با هیات تیراندازی تبریز خاتمه داده ام. چون فکر می کنم که نوع نگرش و فعالیت ها با دیدگاه من سازگار نبود و احساس می کردم که دوست دارم اتفاقاتی بیفتد که در این سیستم اتفاق نمی افتاد. حتی در انتخابات اخیر هیات از من دعوت شد که کاندیدا شوم اما قبول نکردم. *پس از ورزش کناره گیری کرده اید. مشکل چه بود که چنین تصمیمی گرفتید؟ زاویه دید من بیشتر مربوط به شهرستان هاست چون فدراسیون بحث جدایی دارد و نگاه کلی فدراسیون بیشتر در تهران متمرکز است اما متاسفانه فدراسیون برنامه ای برای رشد دادن تیراندازی در شهرستان ها ندارد. البته در گذشته بودجه ای از سوی فدراسیون ها به هیات ها تعلق می گرفت اما حالا این بودجه قطع شده است. می گویند که باید هر هیات برای خودش درآمدزایی داشته باشد اما چنین چیزی آنقدرها هم امکان پذیر نیست چون تیراندازی رشته ای نیست که اسپانسرها بتوانند روی آن حسابی باز کنند، به همین دلیل مورد استقبال قرار نمی گیرد. به طور مثال هر سال در هیات استان، تقویم کاری برای تیراندازی در نظر می گیریم اما در نهایت تنها می توانیم چند مورد را اجرا کنیم. *با این شرایط فکر می کنید استعدادیابی در شهرستان ها اصولی و استاندارد هست؟ بزرگترین مشکل ما این است که استعداد جدیدی وارد تیراندازی نمی شود چون امکانات ما در حدی نیست که بتوانیم استعدادیابی کنیم. حتی درآمد این را نداریم که بخواهیم عضو جدیدی را در هیات استان قبول کنیم. حتی اگر فرد جدیدی هم بیاید چون مشکلات زیاد است زود دلسرد می شود. از یک سو انگیزه کار برای مربیان در شهرستان ها وجود ندارد و از سوی دیگر حتی سالن تیراندازی در شهرستان ها مناسب نیست و تسهیلات لازم هم وجود ندارد. به همین دلیل نمی توان برنامه ریزی خاصی برای استعدادیابی داشت. *با همه این مشکلات اما در چند سال اخیر گام رو به جلویی را در تیراندازی به خصوص در بخش بانوان برداشتهایم. من فکر می کنم که آینده تیراندازی بانوان بسیار امیدبخش است و بروز استعدادها و رخدادهای جدید می تواند تقویت کننده این بخش باشد، معتقدم هر اتفاقی که می افتد می تواند مقدمه ای برای یک اتفاق بهتر باشد. زمانی که من در المپیک شرکت کردم و پرچمدار هم شدم شاید تا آن وقت چنین جایگاهی برای بانوان ایران وجود نداشت وهیچ اتفاقی نیفتاده بود اما به هر حال این اتفاق یک قدم بود و انگیزه ای برای دیگران محسوب می شد. الهه احمدی که در حال حاضر قهرمان این رشته است می گفت "از زمانی که حضور شما را در المپیک دیدم انگیزه گرفتم که این رشته را ادامه دهم". حالا هم که احمدی عملکرد بسیار خوبی در تیراندازی دارد، می تواند برای بسیاری ها انگیزه باشد و در عملکردشان تاثیر بگذارد و اگر برنامه ریزی مسوولان و پشتیبانی از این ورزش کنار هم قرار گیرد نتیجه بسیار خوبی خواهیم گرفت. *کمی به سال های دور برگردیم، به زمانی که شما برای رفتن به المپیک تلاش می کردید، آن سال ها با حالا چقدر تفاوت داشت؟ وقتی به گذشته بر می گردم و خاطرات را مرور می کنم بسیار آزرده می شوم چون ما سختی بسیاری را پشت سر گذاشتیم. در حال حاضر شرایطی که تیراندازان دارند هر چند ایده آل نیست اما نسبت به گذشته مطلوب تر است و می توانم بگویم که ما جاده سازی کردیم تا به این نقطه رسیدیم. ما با آزمون و خطا پیش می رفتیم و طبیعتا نسبت به امکانات روز همیشه عقب تر بودیم. به طور مثال برنامه تیراندازان برای یکسال از پیش مشخص است اما در گذشته اینطور نبود و شاید ما تنها در یک مسابقه شرکت می کردیم که در آن مسابقه هم آنقدر نگاه ها به ما جلب می شد که نمی توانستیم کار خود را انجام دهیم. روش کار در آن زمان نتیجه گرایی بود و دست آخر همه کاسه و کوزه ها سر تیرانداز شکسته می شد. کسی نمی گفت ورزشکاری که دو ماه مانده به مسابقات وارد اردویی می شود که حتی کیفیت خوبی هم ندارد چگونه می تواند نتیجه مطلوبی بگیرد! من وقتی در اولین مسابقه برون مرزی شرکت کردم ۱۸ – ۱۹ ساله بودم و در رده جوانان حضور داشتم. آن زمان سطح مسابقات آسیایی نسبت به حالا بسیار پایین تر بود و در این رده تقریبا ۶ ورزشکار حضور داشت که من ششمین بودم اما براساس قوانین آن سال ها هر ۶ نفر به فینال می رفتند. وقتی در این مسابقات شرکت کرده بودم به دلیل نامناسب بودن کفشم مجبور شدم با کفش های مربی ام که در آن زمان مرد بود مسابقه بدهم، در حالی که این کفش ها به پایم گشاد بود و من با این شرایط تیراندازی کردم. با این حال شانس حضور در فینال را داشتم اما مسوولان وقت آنقدر برایشان مهم نبود که بگذارند من حداقل فینال را تجربه کنم و نگذاشتند به فینال بروم حالا که این همه سال از آن بازی ها گذشته اما واقعا نمی دانم که چرا نگذاشتند به فینال بروم! * با تمام مشکلاتی که توصیف کردید اما بالاخره توانستید به المپیک برسید، اتفاقی که شاید تا آن روز در تیراندازی بی سابقه بود. بگذارید کمی قبل تر از المپیک صحبت کنم و شرایط را بگویم. من در بازی های آسیایی هیروشیما که در سال ۷۴ برگزار شده بود از نظر آمادگی در سطح بسیار خوبی قرار داشتم اما متاسفانه برخورد نامناسب مدیر و سرپرست تیم در این رقابت ها باعث شد که در روز مسابقه آنطور که باید ظاهر نشوم، در حالی که به گفته مربی تیم حتی رکوردم در سطحی بود که شانس کسب مدال هم داشتم. ماجرا از آنجا شروع شد که مدیر وقت تیم ملی یک روز پیش از مسابقه برخورد نامناسبی مقابل تمام تیراندازان با من کرد و همین موضوع باعث شد که از نظر روحی شرایط مناسبی نداشته باشم. هر چند چون رکوردم از همه بالاتر بود، او آمد و از برخوردی که داشت عذرخواهی کرد اما این عذرخواهی کمکی به من نکرد و روز مسابقه رکوردی که زدم ۱۰ تا ۱۲ نمره کمتر از رکورد واقعی ام بود، همین موضوع باعث شد که نتوانم مدال بگیریم اما با همین رکورد هم توانستم ورودی المپیک را بگیرم. می خواهم بگویم در آن زمان که من در اوج آمادگی بودم یک مدیر نتوانست شرایط را طوری مدیریت کند که من از نظر روحی با آمادگی کامل تیر بیاندازم. حتی بعد از آن که از مسابقات هیروشیما برگشتیم حدود یکسال و نیم از حضور در تمرینات محروم شدم و تنها یک ماه مانده به المپیک آتلانتا، گفتند بیا و تمرین کن. آن ها به دنبال جایگزینی فرد دیگری بودند و چون نتوانستند کسی را پیدا کنند در نهایت سراغم آمدند. شما فکر کنید ورزشکاری یکسال و نیم از تمرین دور بماند، چطور می تواند بعد از این مدت این دوری را جبران کند؟ اما من ایستادم و تمرین کردم حتی تمریناتم در شرایطی بود که هیچ مربی بالای سرم نبود و در یک سالن خلوت تمرین می کردم. *تجربه المپیک چطور بود؟ من وقتی به المپیک رفتم هیچ کس روی تیراندازی من حسابی باز نکرده بود چون می دانستند که چه بلایی سرم آورده اند و من فقط یک تابلو بودم که بگویند یک زن از ایران در المپیک حضور دارد و اتفاقا پرچمدار هم هست. اگر برای عملکردم حسابی باز کرده بودند درستش این بود که در مراسم افتتاحیه شرکت نمی کردم اما به عنوان پرچمدار مجبور بودم تا ساعت سه نیمه شب در مراسم باشم در حالی که باید روز بعد ساعت ۶ صبح به محل مسابقه تیراندازی می رفتم و تنها سه ساعت زمان برای استراحت داشتم. در زمان برگزاری مراسم افتتاحیه با توجه به این که لباسم سفید بود و جایی هم برای نشستن ورزشکاران وجود نداشت مجبور بودم که تمام مدت سرپا بایستم و روز بعد با خستگی بسیار زیادی در مسابقه حاضر شدم به طوری که پاهایم در زمان مسابقه می لرزید. حتی در المپیک هم مربی همراهم نبود و تنها همراهم مدیری بود که با آن مشکل داشتم. فکر می کنید با این شرایط باید چه نتیجه ای در المپیک می گرفتم؟ *بعد از آن که برگشتید هیچ وقت نخواستید که ورزش حرفه ای را کنار بگذارید؟ متاسفانه وقتی یک ورزشکار وارد وررزش حرفه ای می شود (اگر چه در ایران ورزش حرفه ای وجود ندارد چون ما هیچ حقوقی را به خاطر ورزش خود دریافت نکردیم) دیگر نمی تواند آن رشته ورزشی را کنار بگذارد. من هم دوست نداشتم که تیراندازی را کنار بگذارم اما راهی هم پیش روی خود نمی دیدم. در ورزش همه سعی خود را می کردم اما نتیجه دلخواهم حاصل نمی شد و این موضوع باعث دلزدگی ام شده بود. البته بعد از المپیک باز هم شرایطم نسبت به سایر تیراندازان بهتر بود چون تیرانداز المپیکی بودم و به همین دلیل از سوی کمیته بین المللی المپیک برایم موقعیتی ایجاد شد تا در آلمان تمرین کنم و در دو مقطع به این کشور رفتم که در مرحله اول حدود سه ماه در این کشور ماندم و پس از وقفه ای دوماهه در مرحله دوم برای برای ۵ ماه به این کشور سفر کردم. قرار بود تمریناتم در آلمان تا المپیک سیدنی ادامه داشته باشد اما این موضوع هم باز از طرف مسوولان وقت فدراسیون ناتمام ماند، در حالی که حضورم در آلمان هیچ هزینه ای برای فدراسیون نداشت و IOC این هزینه را تقبل کرده بود و زمانی که دوباره به ایران بازگشتم بی مهری ها نسبت به من ادامه داشت و به همین دلیل انگیزه کافی را برای تکرار حضور در المپیک نداشتم. *خانم فریمان جدای از شرایط آن زمان، عملکرد خودتان را چطور می بینید؟ من از عملکردم راضی هستم و مطمئنم اگر در شرایط دیگری بودم یا حداقل اگر هم اکنون تیراندازی را شروع می کردم و حالا ۱۸ – ۱۹ سالم بود نتیجه خوبی می گرفتم. اما در آن زمان وارد تیراندازی شدم و تمام سعی ام را کردم که بتوانم بهترین نتیجه را بگیرم. *اگر به گذشته بازگردید باز هم ورزش را انتخاب می کنید و آیا تیرانداز خواهید شد؟ شاید جالب باشد که بدانید برخلاف آن که به نظر می رسد تیراندازان از خانواده هایی ورزشی یا نظامی هستند، خانواده من هیچ ارتباطی با تیراندازی نداشت و تنها تفریح خانوادگی هم مانند سایر مردم کوهنوردی بود. زمانی که دوم دبیرستان بودم، اطلاعیه ای را در مدرسه دیدم که از علاقمندان به تیراندازی ثبت نام می کرد. من برای ثبت نام مراجعه کردم و این آغاز تیرانداز شدنم بود. آن موقع من رشته تیراندازی را انتخاب کردم چون تنها رشته ای بود که برای بانوان فعالیت برون مرزی داشت و من چون مسیرش را باز می دیدم وارد این رشته شدم. شاید اگر در این زمان قرار بود رشته ای را انتخاب کنم رشته دیگری را انتخاب می کردم. زمانی که تیراندازی را شروع کردم خیلی زود توانستم به نتیجه مطلوبی برسم. البته در کنار تیراندازی، کاراته هم کار می کردم و حتی مربی ام رویم حساب ویژه ای باز کرده بود اما زمانی که تصمیم گرفتم تیراندازی را ادامه دهم مربی ام از من ناامید شد. حالا پس از این همه سال فکر می کنم اگر دوباره به عقب بازگردم باز هم ورزش را انتخاب می کنم. منبع: اهراب
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: اخبار ورزشی، ، برچسبها: لیدا فریمان, تبریز, المپیک, پرچمدار, ایران, [ 28 / 11 / 1391
] [ ] [ عبداله رضوی ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |